من تازه یه کلاه صورتی که دو گوش سیاه که یه دماغ و سبیل داره از اینترنت سفارش دادم و به دستم رسید یه چند باری مدرسه سرم کردم بچه ها میگفتن نازه و کجا ی و بعضی ها هم شوخی مسخره میکردن من سر کلاس همه ی معلما هم سرم بود اونا هیچی نمی گفتن و لبخند می زدن تنها معلمی که کلاه منو ندید اقای ابراهیمی بود .

ما تو کلاس بودیم با اقای ابراهیمی داشتیم اومد کلاس و ما نشستیم اونم روی صندلی نشست سرشو اورد بالا منو دید گفت کلاهتو دربیار گفتم چرا دوباره گفت بهت میگم دربیار منم کفتم خب من باید بدونم برای چی دربیارم اذیتتون میکنه اخه این رو سرمنه واینکه من سردمه گفت برو دفتر بگو بهت بخاری بدن منم گفتم بخاری هست منتها پیش میز معلم . یه دفعه بلند شد و در کلاس رو باز کرد گفت برو دفتر منم بلند شدم و رفتم بیرون چنان درو بهم کوبید که یعنی دیگه نیا سر کلاس منم رفتم سمت دفتر و همینجوری میخنیدم به مدیر گفتم مدیر گفت وا کلاه چه ربطی به اون داره منم گفتم والله منم نمیدونم خانوم قاسمی که من اصلا خوشم ازش نمیاد اومد کلاه و از سرم کشیدو گفت وقتی معلم میگه باید به حرفش گوش کنی . منم که هیچ یعنی از نقطه ضعفم بدم میاد تا کسی با تندی باهام حرف میزنه به جای اینکه جوابشو بدم گریم میگیره

ادامه دارد

کلاس ,گفتم ,دفتر ,اقای ابراهیمی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لایسنس نود 32, آپدیت نود 32, جدیدترین یوزرنیم و پسورد جدید هیچ اگر سایه پذیرد ، منم آن سایه ی هیچ.. دمو سایت دنیای از خوشمزه ها وبسایت رسمی نیما زئوس